وبلاگ علی اصغر احتشامی راد
انعکاس مطالب علمی - ادبی - شعر
روز عید است ..... روز عید است گلا روی تو را می بوسم زلف خوشبو خـم ابرو ی تو را می بوسم روز عید است بیا بوسه بده بوسه بگیر روی من بوس كه گیسوی تو را می بوسم روز عید است زنم پای بر آیین جهــان پیش چشم همه زانوی تو را می بوسم روز عید است و تو مدهوش در آغوش منی من سر و سینه و بازوی تو را می بوسم روز عید آمد و بوی خوش نوروز و بهار من بهار تن خوشــبوی تو را می بوسم گر بگوئی سخن از بوسه ندادن با من لعل شیرین سخنگوی تو را می بوسم سال نو بر تو مبارك بود ای عطر بهار من تو را ، موی تو را ، بوی تو را می بوسم مادرم مادرم .... سر بر آستان مقدست گذاشته ومقام والایت را می ستایم و زیبا ترین واژه های ستودن را به پایت نثار میکنم.... زندگیم از زنده بودن توست ونشاطم از شادی تو ..... زمانیکه چهره زیبایت از ناملایمات روزگار اندوهگین میگردد قلب من نیز از رنج وسختی تو به عذاب مینشیند و لحظه ای که برق شادی در چشمانت نمودار میگردد روحم از شادی لبالب وانباشته می شود ...... میدانم در سخت ترین لحظه ها سعی میکنی غمت را از من پنهان سازی تا من غمین نباشم .... این شیوه همه مادران است مادرم .... ( به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد ) مادرم..... بهشت جاودان من لبخند توست .... پس همیشه بخند .... تا این دنیایم نیز بهشتم باشد ...... میخواهم شیرینترین و قشنگترین گیلاسهای نوبرانه را گوشواره ی گوشت سازم و زیباترین نغمه های عاشقانه را برآن بخوانم ..... میخواهم ناب ترین واژه های دوست داشتن را به زنجیر اسارت بکشم وهمچون کنیزکانی مطیع وادارشان سازم که به پا بوست آیند و تو از سر بانوئی وبزرگواری نظر مرحمتی بر آنان کنی ...... میخواهم دختران سرمه چشم افسونگر را خبر کنم تا با یک نگاه در چشمان جادوئیت از سر شرم نقاب برچهره کشند و چشمان خود از دیدگان پنهان کنند ... میخواهم مرد افکن ترین شراب های شیراز را ندا دهم که مستی شراب چشمانت را به نظاره بنشینند وشرم از گیرائی شراب چشمانت کنند ......... میخواهم شیرینی عسل کندوهای جهان را در برابر شیرینی سخنانت به قیاس بخوانم و بر خود حلال نمایم شیرینی سخن شیرین لبانت را ....... آری میخواهم همه حسنت را دوراز چشم حسودان برلاله های گوشت زمزمه کنم ... و نجوا کنان بگویم : مهربانم تو سرچشمه حسن خدادادی هستی ........ طلیعه حسنت برمن ..... مبارک باد ...
نام زیبایت رویا ست ؟ یا نسرین ؟ ویا سارا ؟ نام زیبای عزیزترین کسی که دوستش داری چیست ؟ هرنام زیبائی که باشد هنرمندی شایسته نامتان را بر کتیبه خاطرات روزگار حک کرده است تا نامتان جاودانگی یابد با دستان این هنرمند نقش آفرین ...... جهت دیدن آثارفرزندهنرمندم امین احتشامی راد کلیک کنید قویون آغلی ییم
قویون بیر بالا باش هوروکلی قیزاولوم قویون بیر وفالی قارداش اولوم توپراخدا یاتان گوزل باجیما آغلی ییم قویون بیر سینیخ قانات باجی اولوم قویون بیر داغلارقازان فرهاد اولوم قویون بیر قاشی سورمه لی گلین اولوم قویون بیر ئورگی یانمیش آنا اولوم قویون بیر بیگ آرزی سیندا آتا اولوم قویون آغلی ییم قویون آغلی ییم در سوگ مرگ مادری جوان بگریم بگذار برادری با وفا و باهمت شوم
آمد به یاد لاله دیدم روی زیبای
توام آمد به یا د شعله دیدم سرکشی های توام آمد به یاد سوسن و گل آسمانی مجلسی آراستند روی و موی مجلس آرای
توام آمد به یاد بود لرزان شعله شمعی در آغوش
نسیم لرزش زلف سمن سای توام آمد
به یاد در چمن پروانه آمد
ولی ننشسته رفت با حریفان قهر بیجای
توام آمد به یاد از بر صیدافکنی ، آهوی سرمستی
رمید اجتناب رغبت افزای توام آمد
به یاد پای سروی جویباری زاری
از حد برده بود های های گریه در پای
توام آمد به یاد شهر پرهنگامه از دیوانه ای
دیدم " رهی" از تو و دیوانگی های
توام آمد به یاد "رهی معیری"
جوانی وزندگیت را به خاطرمن به تباهی کشاندی تا من احساس آرامش کنم ....
همین روح بلندت را میستایم ....... تمام خوشیهایم با تو مفهوم می یابند وبا خوشی تو دلخوشم ...... که مرحوم حسین پناهی میگوید
بانثارهزاران بوسه بر دستان همیشه مهربانت
طبقه بندی: نوشته های احتشامی ،
طبقه بندی: نوشته های احتشامی ،
طبقه بندی: نوشته های احتشامی ،
جوان اولن گوزل آناما آغلی ییم
قویون بیر بالا دوزلی اوغلان اولوم
غیرتلی همت لی آتاما آغلی ییم
ایستکلی غیرتلی قارداشا آغلی ییم
شیرین دیل لی اوجا بویلی یارا آغلی ییم
توپراخدا حجله باغلیان فرهادا آغلی ییم
سوت دن دویمامیش اولن بالاما آغلی ییم
قیرخی چیخمامیش اوغلوما آغلی ییم
قویون بیر تاریخ لر یازان ایرانلی اولوم
آذربایجا نا گلن درده آغلی ییم
قویون بیر درد تانیان اینسان اولوم
اهرده هریس ده ورزقاندا اینسانا آغلی ییم
برگردان فارسی این شعر :
بگذار بگریم
بگذار دخترک زیبای گیسو بافته ای شوم
بگذار پسرک بانمک وخواستنی شوم
در سوگ پدری راد مرد و باغیرت بگریم
در سوگ خواهر زیبای خفته در خاک بگریم
بگذار خواهر شکسته بالی شوم
در سوگ برادر دلسوز به خواهر خود بگریم
بگذار که من فرهاد کوه کنی شوم
در سوگ یار شیرین لب سرو قامتم بگریم
بگذار نوعروس سرمه چشمی شوم
در سوگ داماد حجله در خاکم بگریم
بگذار تا مادر دلسوخته ای شوم
در سوگ طفل سیر نشده ز شیرم بگریم
بگذار پدری در آرزوی دامادی پسر شوم
در سوگ مرگ پسر چهل روزه ام بگریم
بگذار بگریم
بگذار ایرانی نوشته در تاریخ شوم
در سوگ دردی که به آذربایجان رسیده بگریم
بگذار انسان دردآشنا و درد دیده شوم
در سوگ انسان ورزقان و اهرو هریس بگریم
بگذار بگریم
طبقه بندی: اشعار احتشامی" ترکی آذربایجانی "،
طبقه بندی: رهی معیری،